عنوان | آيا ايران براي پذيرفتن نقش مؤثرتري در فناوري اطلاعات جهاني آماده است؟ | ||||
نويسنده | حسن ابوالحسنى | تاريخ ارسال | 30/06/1381 | نام قسمت | استراتژى |
در اين مقاله سعي مي شود وضعيت ايران در جهان فعلي در رابطه با فناوري اطلاعات مورد بررسي قرار گيرد. نگارنده در اينجا تنها براساس تجارب و نقطه نظرات خود بحث کرده و ادعايي بر پذيرش و واقعيت محض بودن آنها ندارد. در واقع هدف اصلي نگارنده شروع چنين بحثي است تا با اضافه شدن نقطه نظرات ديگران بتوان درک روشن تري از اين مبحث، مسائل و راه حلهاي احتمالي آن بدست آورد. فکر مي کنم هر ايراني در طول صحبت با ديگر هموطنان يا حداقل در ذهن خود اين نکته را ابراز داشته است که ايراني ها داراي استعداد بيشتري نسبت به حتي افراد زيادي از کشورهاي پيشرفته دنيا هستند. صرف نظر از اينکه چنين ادعايي درست است يا نه بلافاصله اين سؤال به ذهن مي رسد که چرا پيشرفتهاي لازم را نداشته ايم. اگر از فناريهاي ديگر صرف نظر کرده و نگاه خود را تنها متوجه فناوري اطلاعات کنيم خواهيم پرسيد که چرا با توجه به اينکه اين فناوريي عمر درازي نداشته و کشورهايي نظير هند توانسته اند جايگاهي جهاني براي خود در اين عرصه باز کنند چرا ما نتوانسته ايم چنين کاري انجام دهيم. براي داشتن يک صنعت پويا نياز به وجود متخصصين در آن زمينه در سطوح متفاوت است. نياز به وجود اساتيد و محققين مجرب، مهندسين و تکنيسين هاي آموزش يافته در آن زمينه است. نگارنده با توجه به تحصيل و تدريس در ايران و ژاپن اين ادعا را دارد که در سطح دانشگاهي اساتيد و محقيقن کشورمان داراي قابليتهاي لازم بطور کلي هستند. اما اين در واقع يک روي سکه است. در کشوري مثل ژاپن شرکتهاي معتبر معمولا براي شخصي که با درجه ليسانس يا بالاتر از يک دانشگاه فارغ التحصيل مي شود پس از ورود به شرکت دورهاي آموزشي متناسب با اهداف شرکت مي گذارد. در اين دوره ها که بعضا طولاني مدت هم هستند (دوره هاي يکساله بسيار يافت مي شوند) فرض بر اين است که شخص تازه وارد هيچگونه اطلاعاتي در آن زمينه نداشته و بايستي همه چيز را از اول ياد بگيرد. اين وضعيت براي کشوري مثل ژاپن که داراي فناوريهاي پيشرفته و در نتيجه شرکتهايي با تجارب و خبرگي وسيعي هستند عجيب نيست. فرضا بخشي از شرکت فوجيتسو توليد کننده سيستم هاي سويچينگ مخابراتي است. اين شرکت نياز دارد تا افراد تازه وارد را با سيستم هاي خود آشنا ساخته و نحوه توليد فرضا يک قطعه نرم افزار را در آن سيستم به آنها آموزش دهد. در رابطه با کشورهاي غير پيشرفته چنين محيطي قاعدتا وجود نداشته و بنابراين نمي توان از آن بعنوان راه حل استفاده نمود. در هر حال هنوز مي بينيم کشورهايي نظير هند اين امکان را يافته اند تا نيروي متخصص براي ساخت نرمافزار ها را توليد و مورد استفاده قرار دهند. تفاوت کشوري مثل هند با ايران در اين زمينه شايد در فرصت هايي که هند يافته تا از نيروهايش بعنوان کارکنان شرکتهاي خارجي و يا شرکتهاي هندي که براي کشورهاي ديگر نرم افزار توليد مي کنند خلاصه گردد. اما آيا ايران ظرفيت استفاده از چنين فرصتهايي را در صورت وجود دارد؟ يکي از مزيتهاي هند نسبت به ايران زبان رسمي آن کشور است. تقريبا تمام متخصصين نرم افزار اين کشور زبان انگليسي را براحتي مورد استفاده قرار مي دهند. اين امر باعث شده تا شرکهاي خارجي براحتي بتوانند از اين نيروها در خط توليد خود بهره گيرند. قاعدتا زبان رسمي کشورمان قابل تغيير نيست ولي اين خوشبختي وجود دارد که افراد تحصيل کرده کشورمان عموما با اين زبان آشنا بوده و با تاکيدي که خانواده ها بر روي فراگيري اين زبان بکار مي برند، تبحر در آن هر چه بيشتر گسترش مي يابد. عامل ديگري که در اين زمينه مي تواند موثر باشد داشتن شرکتهاي معتبر داخلي است. نياز به وجود شرکتهايي در سطوح مختلف با اندازههاي متفاوت است. گذشته از برخي استثنائات به نظر مي رسد که شرکتهاي فعال در بخش فناوري اطلاعات همه در يک سطح بوده و کارهاي مشابهي با کيفيت يکسان انجام ميدهند. در واقع اين شرکها تبحر عام در بسياري از زمينه هاي مهندسي نرم افزار داشته ولي داراي پروسه پيشرفته و جا افتاده اي براي ايجاد سيستم هايي در يک دامنه مشخص نيستند. اين وضعيت باعث مي شود که چنين شرکتهايي حتي با گذشت سالها از تاسيس آنها داراي متدلوژي پيشرفته اي در توليد سيستم ها و نرم افزارها نباشند. در اينجا لازم مي داند تا کمي در مورد مدل گسترش توانايي (CMM) بحث شود. اين در واقع مدلي است که براي ارزيابي وضعيت يک شرکت نرم افزاري در دانشگاه کارنگي ملون تدارک ديده شده و امروزه به توسط شرکتها براي نشان دادن سطح خبرگي شان مورد اشاره قرار داده مي شود. بر اساس اين مدل يک شرکت مي تواند در يکي از سطوح پنجگانه طبقه بندي شود. سطح 1 ضعيف ترين و سطح 5 قوي ترين سطح است. اين سطوح به شرح زير تعريف مي شوند: 1- پروسه مشخصي براي ساخت نرم افزار وجود ندارد. نرم افزارها به روشي بسيار مديريت نايافته توليد مي شوند. وضعيت توليد در اينگونه سازمانها بستگي به توانايي هاي خارق العاده مهندسين شاغل در آن دارد. شانس با موفقيت به اتمام رسيدن يک پروژه بسيار تصادفي است ولي بطور کلي هرچه پروژه هاي بزرگتري مورد ساخت قرار گيرند شانس شکست پروژه ها بيشتر است. 2- روش بکار برده شده در تجارب قبلي قابل تکرار است. در اينگونه موسسات تجاربي در ساخت نرم افزار در بعضي از دامنه ها وجود داشته و افرادي که در آن پروژه ها شرکت داشته اند پروسه اي در ذهن خود ايجاد کرده اند که قابل تکرار در پروژه هاي جديد مي باشد. 3- پروسه اي تعريف شده است. در اينگونه سازمانها پروسه اي براي ساخت نرم افزارها ايجاد و تعريف شده است. کارکنان شرکت آموزشهاي لازم براي بکار گيري آن پروسه را ديده اند. 4- پروسه مديريت مي شود. در اينگونه موسسات روشهايي براي اندازه گيري و ثبت برخي خصوصيات پروژه ها در طول انجام آنها تعريف شده و اعمال مي گردد. اين اندازه ها کمک مي کنند تا در تخمين زمان و هزينه يک پروژه جديد بتوان ارقام قابل اعتمادتري ارائه کرد. 5- پروسه در حال بهينه سازي است. در اينگونه موسسات معمولا بخشي از موسسه وظيفه ارزيابي پروسه را بطور مستمر دارد. آنها سعي مي کنند نقاط ضعف آنرا يافته و همواره آنرا بهبود بخشند. شرکهاي خوب در سطح 4 و شرکتهاي عالي در سطح 5 هستند. در کشور هند تا آنجايي که نگارنده اطلاع دارد کمتر از 10 شرکت در سطح 5 قرار داشته و صدها شرکت در سطح 4 و بسياري ديگر در سطوح پايين تر قرارد دارند. نکته قابل توجه اين است که يک موسسه نمي تواند به يک سطح بالا مثل 4 يا 5 پرش کند. اين سطوح مثل نردباني هستند که پله هاي آنرا بايستي يکي يکي بالا رفت. هر سطح بستري براي رفتن به سطح بعدي ايجاد مي کند و براي گذر از يک سطح به سطحي ديگر معمولا 2 سال لازم است. در طي اين دو سال مديريت بايستي روشها و آموزشهايي برقرار کند تا بتواند موسسه را به سطح بالاتري ارتقاء دهد. با توجه به اين مدل يکي ديگر از موارديکه ايران را مي تواند داراي سهمي در فناوري اطلاعات جهاني کند داشتن شرکتهايي در سطوح مختلف اين مدل و تبليغ بر اساس آن است. |