IranIT.info Articles
عنوان چطور مي‌توان يك رابط قابل قبول طراحي كرد كه اصول قابليت استفاده را دنبال كند؟
نويسندهامينه اميني تاريخ ارسال 17/12/1381 نام قسمت معمارى اطلاعات
در مورد پروسه طراحي سايت‌هاي وب بسيار گفته‌شده‌است، مواردي مانند ايجاد احساس مناسب براي ايجاد علاقه يا حتي هيجان در سايت. اين مساله‌اي بسيار مهم است، اما نهايتا كاربران تمايل دارند با سايتي همراه باشند كه بر اساس ذهن آنها طراحي شده باشد (Tedeschi; 1999). با توجه به اين مورد سه اصل اساسي مربوط به طراحي رابط نشان داده شده است :

1- رابط را ساده نگهداريم : Mies Van Der Rohe مي گويد كه كمتر بهتر است (Less is more). سازماندهي ارتباط، با استفاده از كاهش عناصر ويژوال غير ضروري تا حد ممكن. يعني اينكه عناصر ويژوال غير ضروري را حذف كنيم. اين عمل باعث مي‌شود كه اشياء مهم آشكارتر شوند. بعلاوه Edward Tufte اظهار داشت كه “مهم اين نيست كه چقدر فضا داريم بلكه مهم اين است كه چطور از اين فضا استفاده مي‌شود. مهم نيست چه مقدار اطلاعات وجود دارد، مهم‌تر اين است كه چطور اين اطلاعات بطور موثري سازماندهي شوند“. استفاده از فضاي خالي در سازماندهي و گروهبندي اطلاعات از تحميل ساختارهاي مصنوعي مثل ميله‌ها و فريم‌هاي تودرتو موثرتر است. اين عمل از نظر زيبايي شناسي نيز قابل قبول‌تر است. در واقع ما تاييد تجربي را كشف كرديم كه نشان مي‌دهد استفاده از فضاي خالي مي‌تواند ميزان رضايتمندي از سايت را افزايش دهد.

2- اشياء فعال (action-objects) را آشكار سازيم : با توجه به تحقيق Donald Norman يك طراح بايد موارد زير را رعايت كند :
الف) آسان‌سازي تشخيص فعاليت‌هايي كه در هر زمان ممكن است.
ب) آشكار و واضح‌سازي اشياء شامل مدل مفهومي سيستم، فعاليت‌هاي مشابه و نتيجه هر فعاليت
ج) آسان‌سازي ارزيابي حالت جاري سيستم

روي يك رابط وب، مكانيزم اصلي براي انجام اين كار استفاده از خصوصيات درك شده (percieved affordances) است. (Norman, 1988)
يك affordance به خصوصيات شيء يعني خصوصيات اصلي كه مشخص مي‌كند چطور شيء ممكن است استفاده‌شود، اشاره‌مي‌كند. Affordance يا خصوصيات شيء بوسيله اطلاعلاتي مانند عملياتي كه شي انجام مي دهد در اختيار ما قرار مي گيرد . مسئله مهم تر براي رابطها perceived affadances يا خصوصيات درك شده‌اي است كه مانند تبليغات يك بازخورد(FeedBack) ويژوال ايجادمي‌كنند. بعنوان مثال، يك دكمه اتصال ممكن است به نظررسد كه براي كليك كردن تهيه شده است زيرا ظاهر سه بعدي برجسته دارد. در نتيجه اغلب بهتر است كه به دكمه هاي اتصالي، يا هر شي كه براي كليك كردن بكار مي رود ظاهر فيزيكي يك دكمه بدهيم، زيرا دكمه هايي هستند كه بايد كليك شوند. بنابراين در پيمايش مهم است كه، دكمه‌ها به نظر رسند كه بايد كليك شوند همانطور كه خطوط زير كلمات يك متن نشان دهنده اتصالات در آن متن است. برعكس، اشياء غير قابل پيمايش نبايد طوري به نظر رسند كه روي آنها کليك شود زيرا كاربر اين‌طور تصور مي كند كه آنها اتصال هستند.
دكمه‌ها بعنوان اشياء اصلي براي فعاليتهاي اوليه مانند ارسال يا اطلاعات آگهي دهنده بكاربرده‌مي‌شوند. دكمه‌ها همچنين مي توانند بعنوان لينک اوليه براي حركت به ديگر صفحات وب در همان سايت بكار برده شوند. وقتيكه از دكمه ها استفاده مي شود اتصالات متني اهميت كمتري داشته و بعنوان اتصالات ضميمه‌اي براي دكمه‌ها بكار مي روند. بطور نرمال، لينكهاي متني لينكهاي اصلي به ديگر صفحات وب داخلي هستند. بعلاوه ظاهر اشيايي مانند آيكونها مي تواند بطور قابل توجهي روي كارآيي پيمايش اثر بگذارند. بعنوان مثال (1987)Rogers اظهار داشت كه نشانه هاي خيالي اما ساده كه اشياء واقعي را نشان دهند، باعث مي شوند كه اشتباهات كمتر شده و درخواست كمك كاهش يابد.
بعلاوه (1993) Byrne پي برد كه آيكونهاي ساده و بزرگ بهتر از نوع پيچيده آن كار مي‌كنند. Byrne پيشنهاد داد كه آيكونها بايد ساده و بزرگ بوده و تفكيك كردن آنها راحت باشد تا موثرتر شوند. آيكونهاي پيچيده باعث بي نظمي در صفحه شده و اطلاعات غير ضروري ايجاد مي‌كنند.
بعلاوه (1985) Norman ، پيشنهاد داد كه آيكونها براي نمايش اشياء و ابزارهاي گرافيكي استفاده شوند. برچسب‌هاي متداول مانند "to save" بهترين حالت براي دستورات رسمي هستند.
3- توازن و يكپارچگي رابط : توازن و يكپارچگي يك جزء كليدي در طراحي خوب است. انسان در يك سطح پيش آگاهي، ساختار را در آنچه كه مي بيند جستجو مي كند. اگر يك ساختار جهاني وجود نداشته باشد ساختار خودمان را تحميل خواهيم كرد. جستجوي توازن مناسب بين اشياء و همچنين يكپارچگي اشياء مربوط به هم ساختاري را بوجود مي آورد كه نه تنها قابل قبول تر است بلكه رابط را قابل هضم تر مي كند. ( تحقيق Mullet و Sano در سال 1995 را براي يك بحث خوب روي رابطهاي ويژوال و طراحي ببينيد ). تحقيقات تجربي اين ادعا را تاييد كرده است كه پيدا كردن محل مناسب در يك صفحه ( به همان اهميت سايز وكنتراست ) يكي از مهمترين متغيرهاي مفهومي در جستجوي ويژوال است ( 1985 , cleveland )
يكي از اساسي ترين مفاهيم، توجه به Golden section يا بخش طلايي است. Golden section يك نسبت در مستطيل است كه نسبت ضلع كوچكتر به بزرگتر برابر است با نسبت ضلع بزرگتر به مجموع هر دو ضلع و نسبت آنها در يك صفحه استاندارد 11 * 5/8 تقريبا برابر 618/0 تا 000/1 است. نمونه هاي Golden section تقريبا همه جا در هنر و طبيعت وجود‌دارند. يك صفحه وب كه ساختار طراحي گرافيكي آن با توجه به اين نسبت باشد قابل قبول‌تر به نظر خواهد رسيد و اثر بيشتري از ديگر نسبت ها مثل ا به ا دارد.
همچنين وقتيكه چندين شي را روي صفحه قرار مي دهيم يك شي بايد بعنوان توده ويژوال ( از نظر نمايش و اندازه ) به حساب آيد. بعنوان مثال بطور ايده‌آل جايگذاري اشياء بايد به همان روشي باشد كه ما توازن اشياء جامد را روي نقطه ثقل آن انجام مي دهيم. يعني اينكه اشياء بزرگتر براي جبران اشياء كوچكتر به مركز صفحه نزديكتر باشند، كه اين كار باعث توازن بين اشياء شده و باعث مي شود كه بهتر به نظر رسند.
يكپارچگي رابط مهم است، زيرا اين كار امكان اتصال اشياء و مفاهيم مربوط به هم را به يكديگر فراهم مي‌كند. سازگاري در اصل مجاورت (1986 ,Wickens) بيان مي كند كه وظايفي كه يكپارچگي اطلاعات را ايجاب مي كند بايد مجاور هم باشند بنابراين وظايفي كه نياز به تاكيد روي يك متغير خاص دارند با اين اصل مجاورت آسيب مي بينند. اين اصل مي تواند براي مواردي از قبيل سازماندهي لينكها بكار رود. بعنوان مثال لينكهاي گروهي براي آنهايي كه به يكديگر مربوط هستند ساخته شوند و به همان نسبت آنهايي كه به يكديگر مربوط نيستند جدا شوند.
4- از قانون Fitt آگاه باشيم : قانون Fitt بيان مي كند كه زمان اشاره كردن، تابعي از فاصله و عرض هدف است (Fitt, 1954). اين قانون بيان مي كند كه هر چه شيء كوچكتر و دورتر باشد زمان بيشتري براي رسيدن به آن لازم است. چندين محقق نشان دادند كه دكمه هاي مهم بايد درقسمت راست صفحه قرار گيرند، زيرا نشانگر موس معمولا نزديك به scroll box است و بنابراين زمان كمتري براي كليك روي شي لازم است. بنابراين آنچه مهم است دانشي است كه بدانيم اگر چندين دكمه مختلف وجود داشته باشد كه نياز باشد، بصورت متوالي كليك شوند ، كوچكتر و دورتر بودن آنها زمان بيشتري براي كليك نياز دارد.

منبع :
http://psychology.wichita.edu/optimal/visual.htm